گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 108 تا 115 ] ....



ص : 476
اشاره
أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ( 108 ) وَدَّ کَ ثِیرٌ مِنْ أَهْلِ
الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ
اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 109 ) وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِ یرٌ
110 ) وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 111 ) بَلی مَنْ أَسْلَمَ )
( وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 112
وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاري عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاري لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ
مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 113 ) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فِی
خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ( 114 ) وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ
( فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ( 115
صفحه 211 از 257
[سوره البقرة ( 2): آیه 108 ] .... ص : 476
اشاره
( أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ ( 108
ترجمه و شرح .... ص : 476
خداوند متعال در این آیه مبارکه مسلمین را مورد سؤال قرار داده و بیان میکند آیا شما مؤمنین بآئین اسلام پس از توجه بانحرافهاي
یهود و پس از فرمان نگفتن کلمه راعنا و گفتن انظرنا و بیان دشمنی کفار اهل کتاب و مشرکین با شما آیا بآئین و احکام اسلام
یکسره تسلیم میشوید؟ یا میخواهید در اثر وسوسه یهود پس از تغییر قبله همانند تقاضاهاي بیپایه یهود از پیغمبرتان تقاضاهائی
بنمائید سپس تهدید میکند و بیم میدهد که این انحراف هر چه بیشتر گردد شخص از تابش نور هدایت دورتر گشته و گمراهی
وي بیشتر خواهد بود و در نتیجه کفر را که بر خلاف فطرت و روح پاك انسانی است بجاي ایمان میپذیرد اینک میفرماید:
اي ملّت یهود آیا میخواهید از پیغمبرتان چیزهائی را که موجب کفر است سؤال کنید؟ و بدون فکر و اندیشه آیات و معجزاتی را
درخواست نمائید؟
همچنانکه پیش از این پدران شما از حضرت موسی علیه السّلام همان تقاضاي نامعقول ، ص:
477
و کفر آمیز را کردند و گفتند خدا را آشکارا بما نشان بده تا بتو ایمان بیاوریم البته از اینگونه سؤالات و بهانهجوئیها خودداري کنید
زیرا کسیکه کفر را با ایمان مبادله کند یعنی بجاي ایمان کفر را گرفته و در آیات الهی و نبوت پیغمبر اسلام شک کرده و سؤالات
کفر آمیز نماید بی شک از راه راست عقل و فطرت گمراه گردیده و بیرون رفته است.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 477
میکنید آیا اراده که سؤال از رسول خود نمائید از جدال
همچنانکه قوم موسی از محال مینمودند از نبی خود سؤال
از پیغمبر خواست شخص بیهنر یک درختی کو دهد هرگونه بر
یا کند از خاره هر سو روان چشمه شیر و عسل بهر نشان
تا بر او زین آیت ایمان آورد در ره تصدیق او جان آورد
آمد این آیت که این نوع از سؤال هست ز اسرائیلیان یعنی محال
و آنکه گیرد کفر بر ایمان بدل مانده در ره بی دلیل و بس اضل
(108)
، ص: 478
صفحه 212 از 257
شأن نزول .... ص : 478
در شأن نزول این آیه مفسرین اقوال مختلفی را ذکر کردهاند:
بعقیده حسن بصري مشرکین عرب از پیغمبر اسلام خواسته بودند که خدا و فرشتگان را بآنها نشان دهد تا ایمان بیاورند چنانکه در
آیه 8 سوره فرقان و 23 سوره فرقان میفرماید:
لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً- و لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَۀُ أَوْ نَري رَبَّنا لذا این آیه در جواب آنان نازل گردید.
بنظر ابن عباس رافع بن حرمله و وهب بن زید پیش پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمدند و گفتند از جانب خداوند نامهاي بعنوان
ما بیاور و چشمههائی را براي ما جاري کن تا از تو پیروي کنیم چنانکه در آیه 90 و 93 سوره اسراء میفرماید:
وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّۀٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً.
سپس این آیه نازل شد و بدینوسیله به تقاضاي نامعقول آنها پاسخ داد، ولی صاحب تفسیر کشف الاسرار اضافه میکند که آنها از
رسول خدا کتابی بزبان عبرانی بجاي زبان عربی درخواست نمود اما مجاهد میگوید قریش یا بنا بنوشته تفسیر کشف الاسرار عبد
اللّه بن امیۀ از رسول اکرم خواستند که کوه صفا را براي آنها مبدل بطلا کند پیغمبر فرمود این کار امکان دارد که انجام بگیرد لکن
نظیر ، ص: 479
مائده بنی اسرائیل و مائده قوم عیسی خواهد بود سپس از این درخواست صرف نظر کردند و این آیه نازل شد.
سدي گفته که برخی از اعراب از پیغمبر اسلام خواستند که خدا را از براي آنها بیاورد تا او را به بینند و بعد از آن ایمان بیاورند
بلخی و مغربی نیز اینقول را پذیرفتهاند.
لکن بعقیده ابو علی جبائی مشرکین از پیغمبر درخواست نمودند تا درختی از براي آنها مهیّا سازد که خرماي خود را بآن آویزان
نمایند و مثل بت پرستان بآن پرستش کنند چنانکه بنی اسرائیل از موسی خواسته بودند که براي آنها خدایان متعددي بسازد چنانکه
در آیه 134 سوره اعراف میفرماید:
اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَۀٌ سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند.
اما طبري در تفسیر جامع البیان چنین میگوید:
مردي پیش پیغمبر اکرم آمد و عرض کرد یا رسول اللّه اي کاش کفارههاي ما مانند کفارههاي بنی اسرائیل میبود پیغمبر اکرم
فرمودند آنچه بشما بخشیده شده از بنی اسرائیل بهتر است زیرا نمازهاي پنجگانه هر روز و نیز نماز جمعه تا جمعه دیگر کفارههاي
شما خواهد بود سپس این آیه نازل شد.
، ص: 480
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 480
قوله تعالی أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا سؤال- یعنی طلب، درخواست بنظر راغب سؤال اگر راجع بدانستن چیزي باشد هم بنفسه متعدي
میشود و هم با حرف جار و با حرف عن بیشتر است چنانکه در آیه 12 سوره ذاریات و 217 سوره بقره میفرماید:
یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ- یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ که در آیه اول بنفسه و در آیه دوم با عن متعدي شده است.
و از این ماده است:
سؤال- یعنی خواهش، درخواست چنانکه در آیه 36 سوره طه میفرماید:
صفحه 213 از 257
قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی
یعنی اي موسی خواسته تو داده شد.
تساؤل- بین الاثنین یعنی بعضی از بعضی خواستن چنانکه در آیه 27 سوره صافات میفرماید:
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ.
سائل یعنی درخواست کنند و جمعش سائلون و سائلین است چنانکه در آیه 10 سوره فصلت میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 481
وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَۀِ أَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِینَ.
مسئول- یعنی مورد سؤال و باز خواست قرار گرفته و جمعش مسئولون و مسئولین است چنانکه در آیه 24 سوره صافات میفرماید:
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ و در ضمن آیات قرآن این ماده به معانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی پرستش چنانکه در آیه 215 سوره بقره میفرماید: )
یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ یعنی از تو میپرسند چیزي را انفاق و بخش کنند؟
2) بمعنی درخواست احسان چنانکه در آیه 10 سوره ضحی میفرماید: )
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ یعنی هرگز طالب احسانی را از درت به زجر مران.
3) بمعنی فرا خواندن چنانکه در آیه 1 سوره معارج میفرماید: )
سأل سائل یعنی ندا دهندهاي پیامبر را فرا خواند و از کیفیت عذاب آخرت جویا شد.
4) بمعنی رجوع کردن در گفتار است چنانکه در آیه 23 سوره انبیاء میفرماید: )
لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ یعنی آیا او از کردارش باز خواست نشود ولی خلق از اعمالشان مورد أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 482
اعتراض و مراجعه قرار گیرند.
5) بمعنی طلب کردن چنانکه در آیه 47 سوره سباء میفرماید: )
قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ ( 6) بمعنی حساب رسی چنانکه در آیه 92 سوره حجر میفرماید:
فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ.
7) بمعنی مجادله و کشمکش چنانکه در آیه 1 سوره نبأ میفرماید: )
عَمَّ یَتَساءَلُونَ یعنی مردم در باره چه خبر مهمّی مجادله و کشمکش دارند.
، ص: 483
[سوره البقرة ( 2): آیه 109 ] .... ص : 483
اشاره
وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْ فَحُوا حَتَّی
( یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 109
صفحه 214 از 257
ترجمه و شرح .... ص : 483
خداوند متعال در این آیه مبارکه روش اهل کتاب را بیان میکند که آنها چه نقشههائی طرح میکنند و چه دسیسههائی بکار میبرند تا
شاید مسلمانان را بدنبال خود کشانده و قدر استقلال ایمانی آنان را ناتوان سازند و بواسطه کینه و حسادتی که دارند میخواهند
مسلمین را از طریق مستقیم اسلام بیرون برده و بجاده ناهموار کفر بکشانند این علاقه و کوشش آنان بخاطر بر گرداندن شما از
جهت اشتباه در تشخیص حق نیست زیرا حق از هر رو براي آنان آشکار شده است و چون سوء نیت آنان روشن میشود خداوند
بمؤمنین دستور میدهد که از بدي و سوء نیت و انفعالات پست آنان درگذرند و از آثار نفسانی و اجتماعی دشمنیهاي آنان چشم
بپوشند و از آنان روي بگردانند و بانجام وظائف و کارهاي خویش مشغول باشند تا خداوند همراه خود، تأیید منطبق با سنن و امرش
را بیاورد و تا ، ص: 484
شما را با امر به جهاد بر آنان پیروز گرداند گر چه خداوند الان هم میتواند شما را بر آنها پیروز گرداند ولی طبق قانون طبیعی هر
کاري باید تدریجا و با فراهم آمدن مقدمات آن انجام بگیرد لذا میفرماید:
بسیاري از اهل کتاب یعنی احبار یهود و رهبانان نصاري مانند حی بن اخطب و کعب بن الاشرف و امثال اینها دوست میداشتند
بخاطر حسدیکه در وجود آنان ریشه دوانده بود پس از ایمان آوردن به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بطرف کفر و بحال سابق
باز گردانند پس از آنکه حق و درستی پیغمبر اکرم بوسیله آیات الهی و و معجزات و دستورات تورات کاملا براي آنها روشن شده
است و دانستهاند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله رسول خاتم الانبیاء و دین اسلام آخرین دین بر حقّ خدا است ولی شما آنها را با
اینکه بشما بدي کردهاند گذشت نمائید و از کیفر رساندن و نکوهش آنان در گذرید تا خداوند فرمان خود را در باره جنگ و یا
جزیه گرفتن از آنان بفرستد و روز کشتار بنی قریظه و بیرون کردن بنی النضیر از مدینه فرا رسد البته خداوند متعال بر هر چیزي قادر
و توانا است و آنگاه که مصلحت باشد آنان را بکیفر اعمال خویش میرساند.
از این آیه استفاده میشود که نباید مسلمانان با تلقین شیطان صفتان از جاده حق و حقیقت منحرف گردند.
(109)
، ص: 485
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 485
دوست میدارند آیا ز ارتیاب اکثري کاهل بیانند و کتاب
که بگردانندتان از راه دین بعد ایمان سوي کفر از حقد و کین
میکنند این مردگان ذي جسد این گمان از نفسهاي پر حسد
بعد از آنکه حق بر ایشان شد پدید احمد آمد با کتابی بس مفید
پس بعفو و صفح بگذاریدشان وقت نبود که بجنگ آریدشان
تا که آرد حق تعالی امر خویش وقت قهر و کار زار آید به پیش
تا نپنداري که از عجز است این حق بهر چیزي است قادر بالیقین
این تعلل هست بهر مصلحت نی که نبود با رسول این مقدرت
بد قرابت مسلمین را با یهود این مدارا بد و امر از حزم بود
صفحه 215 از 257
ذکر قدرت بهر حق در اینمقام بر سه معنی باشد ار دانی کلام
اول آن باشد که بر اسلامشان هست قدرت کاورد ز اکرامشان
ثانی آن باشد که با کفار جنگ هست مشکل قادر است و بیدرنگ
سیم آن باشد که در یوم الحساب قادر اندر انتقام است و عذاب
(109)
، ص: 486
شأن نزول .... ص : 486
در باره سبب نزول آیه بین مفسرین اختلاف نظر هست بعضی بنقل ابن عباس میگوید که این آیه در باره حیی بن اخطب و برادرش
ابو یاسر نازل گردیده.
قتاده و زهري معتقدند این آیه در باره کعب بن الاشرف نازل شده است ولی حسن بصري گفته که این آیه در باره یهود و نصاري
نازل گردیده است.
تفسیر کشف الاسرار از عامه و روض الجنان از خاصه چنین نقل میکند که این آیه بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد در باره
فنحاص بن عاذ و زید بن قیس که بعمار یاسر و حذیفه یمانی گفتند اگر پیغمبر شما حق بود نباید شما در این جنگ شکست
میخوردید لذا بهتر است او را ترك نموده و بآئین ما برگردید ولی عمار و حذیفه پایداري خود را در دین اسلام و وفاداري خود را
برسول خدا بآنان گوشزد کردند و چون این خبر برسول خدا رسید از آنان تحسین فرمودند و سپس این آیه نازل شد ولی جمله کثیر
من اهل الکتاب بر اینها صدق نمیکند مگر با در نظر گرفتن همدستان و هم عقیدههاي اینها.
، ص: 487
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 487
قوله تعالی حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ حسد- یعنی آرزوي زوال نعمت از کسی کردن.
بنظر راغب حسد گاهی توأم با سعی در از بین بردن نعمت دیگران است چنانکه در آیه 65 سوره نساء میفرماید:
أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَ ۀَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً ابو الفتوح رازي
مینویسد: اصل حسد در لغت حک الشیء بالشیء یعنی چیزي را در چیزي سودن است بطوریکه خراشیده شود چنانکه پیغمبر اکرم
صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:
انّ الحسد لیأکل الحسنات کما تأکل النّار الحطب و نیز فرمودند: المؤمن یغبط و المنافق یحسد.
و از این ماده است:
حاسد یعنی بدخواه چنانکه در آیه 5 سوره فلق میفرماید:
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ یعنی از شر بدخواه آنگاه که بدخواهی کند.
محسود- یعنی رشگ برده شده حسود یعنی رشگ برنده و این ماده طبق نوشته قاموس قرآن بیشتر از پنج بار در ضمن آیات قرآن
ذکر نشده است.
صفحه 216 از 257
، ص: 488
[سوره البقرة ( 2): آیه 110 ] .... ص : 488
اشاره
( وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 110
ترجمه و شرح .... ص : 488
این سومین دستوري است که خداوند متعال نسبت بمؤمنین صادر میفرماید دستور اول عبارت از لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا بود که
در باره وظیفه مؤمنین نسبت به هادي و شارع مقدس اسلام میباشد دستور دوم فاعفوا و اصفحوا است که در باره وظیفه اهل ایمان
نسبت بمخالفین است که در موقع ضعف باید داشته باشند دستور سوم وظیفهاي است که نسبت بخود و یکدیگر دارند که آنان را
بعبادت و بندگی و نیکی کردن بزیر دستان فرمان میدهد که این هر دو براي پیروزي بر دشمن لازم میباشد زیرا پیروزي در پرتو
ارادههاي نیرومند و ایمان قوي و همبستگیهاي ملتها صورت میپذیرد یعنی با اقامه نماز و رابطه با خداوند فاصلهها از میان میرود و
قلوب با هم مرتبط گشته و اندیشههاي خودبینی که منشاء پراکندگی است زائل میگردد و با اداي زکوة رابطه اجتماعی و اقتصادي
در پرتو ایمان محکم و بپا میشود و افراد مؤمن را براي جهاد و گذشت از دنیا آماده میسازد سپس بیان أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 489
میکند که پاداش آنان از بین نمیرود بلکه پیش خداوند براي آنان ذخیره خواهد بود تا بالاخره رخ نشان داده و آثار خود را ظاهر
میسازد در پایان آیه آمده است اگر خیرات شما از دید همه پنهان گردد از چشم خداوند پنهان نمیشود و او دقیقا میداند که کدام
عمل را بخاطر او و کدامش را براي غیر او انجام دادهاید اینک میفرماید:
شما اي مسلمانان نماز خود را بطور کامل بپا دارید و زکوة مال خود را بر طبق دستور بپردازید و با انجام این دو عبادت بزرگ خود
را تزکیه نموده و جسم اجتماع را نیرومند سازید و آگاه باشید هر کار خیري را که پیش از مرگ میفرستید پاداش آن عمل را نزد
خداوند متعال در سراي آخرت نزد خدا مییابید در حقیقت خداوند متعال بآنچه انجام میدهید آگاه و بینا است و بتمام گفتار و
کردار و اندیشههایتان احاطه کامل دارد.
(110)
، ص: 490
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 490
خود بپا دارید هر وقتی صلاة هم دهید اشخاص مسکین را زکوة
آنچه بفرستید پیش از بهر خویش از نکوئی نزد حق یابید بیش
حق بود بینا بکردار شما پس به از نیکو بود کار شما
صفحه 217 از 257
اندر این موقع نماز و بذل مال نصرت اندر دین کند بی احتمال
در نماز آ اجتماع مسلمین خصم را مالد بخاك انف و جبین
و ان زکوة انصار را سازد زیاد از حسد دشمن نیابد حال شاد
لا جرم شد بر تجاوز حکم حق عفو و صفح اینجاست بهر طعن و دق
واگذارید آن خسان را در محل خود کنید اینسان تجاوز در عمل
بر صلاة و بر زکوة آرید رو تا بخاك آرید رخسار عدو
این شما را زاید و افزون کند دشمنان را دل ز حسرت خون کند
روح گردد زنده و نفس شریر میبمیرد در غم و زنج زحیر
نفس چون میرد تو بر حق زنده بر نکوئیهاي خود زیبنده
(110)
، ص: 491
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 491
قوله تعالی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ قیام- در قاموس قرآن براي این کلمه معانی مختلفی ذکر کرده که بطور خلاصه در اینجا بیان میشود:
1) برخاستن چنانکه در آیه 39 سوره نحل میفرماید: )
أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ ( 2) توقف چنانکه در آیه 20 سوره بقره میفرماید:
کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا ( 3) ثبوت و دوام چنانکه در آیه 25 سوره روم میفرماید:
أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ( 4) عزم و اراده چنانکه در آیه 6 سوره مائده میفرماید:
إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ ( 5) وقوع امر چنانکه در آیه 12 و 14 سوره روم میفرماید:
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَۀُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ- وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَۀُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ ( 6) مشغول شدن بکاري چنانکه در آیه 20 سوره مزمل
میفرماید:
إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ و از این ماده است: ، ص: 492
اقامۀ- یعنی بپاداشتن چنانکه در آیه 43 سوره بقره میفرماید:
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ قائمۀ- یعنی ثبوت و دوام چنانکه در آیه 113 سوره آل عمران میفرماید:
مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّۀٌ قائِمَ ۀٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ مقیم- یعنی ثابت و پا بر جاء بپا دارنده و جمعش مقیمون و مقیمین است چنانکه در آیه
163 سوره نساء میفرماید:
الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ استقامت یعنی بر پا ایستادن، پایداري کردن چنانکه در آیه 30 سوره فصّلت میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا مستقیم- یعنی ثابت و پابرجا، راست، بر طریق حق چنانکه در آیه 6 سوره حمد میفرماید:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ قائم- یعنی ایستاده بپا دارند و جمعش قائمون و قائمین است چنانکه در آیه 26 سوره حج میفرماید:
الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی اقرار کردن بدون باور داشتن است چنانکه در آیه 11 سوره برائۀ میفرماید: ، ص: 493 )
فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ یعنی اگر مشرکین از شركورزي خود بازگشته و به نماز گذاردن و زکاة دادن اقرار کنند
صفحه 218 از 257
برادر دینی شما هستند.
2) بمعنی کامل نمودن چنانکه در آیه 114 سوره هود میفرماید: )
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ ( 3) بمعنی روي آوردن چنانکه در آیه 29 سوره اعراف میفرماید:
وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ یعنی اي مؤمنان در هر عبادت روي بحضرت باري بیاورید ( 4) بمعنی خالص گردانیدن چنانکه
در آیه 105 سوره یونس میفرماید:
وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً ( 5) بمعنی عمل نمودن چنانکه در آیه 66 سوره مائده میفرماید:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ ( 6) بمعنی تعمیر و استوار کردن چنانکه در آیه 77 سوره کهف میفرماید:
یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ یعنی موسی و خضر نزدیک دروازه شهر بدیواري برخورد کردند که نزدیک بانهدام بود در آن حال خضر به
تعمیر و استحکام دیوار پرداخت.
7) بمعنی سکنی گزیدن چنانکه در آیه 80 سوره نحل میفرماید: )
یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقامَتِکُمْ یعنی پروردگار لوازم منزل و ضروریات زندگی را براي سکنی گزیدن و مسافرت شما فراهم آورد از
قبیل تهیه خیمه و چادر از پوست چهار پایان و پشم و کرك و موي آنها براي تهیه لباس و غیره.
، ص: 494
[سوره البقرة ( 2): آیه 111 ] .... ص : 494
اشاره
( وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 111
ترجمه و شرح .... ص : 494
خداوند متعال در این آیه شریفه اندیشههاي و همی گروه یهود و نصاري را از گفتههاي خودشان بیان میکند که مدعی بودند تنها
آنان به بهشت داخل میشوند و بهشت مخصوص آنان آفریده شده است.
این گفتهاي است که بر واقعیت و منطق تکیه ندارد و تنها بر هواي نفس و آرزو و دلخواه بنا شده است و نشانه کسانی است که
زمام خرد خویش را در دست ندارند و دوست ندارند با واقع رو برو شوند بلکه از حقایق میگریزند و آئین خود ساخته اینها
آرزوهائی است که با واقع مطابقت ندارد لذا خداوند به پیغمبر دستور میدهد تا از آنها در این مورد دلیل بخواهد اینک میفرماید:
یکی از قبایح اهل کتاب و غروري که بدین خود داشتند این بود که گفتند هرگز کسی جز یهود و نصاري وارد بهشت نخواهد شد
و فقط یهود و نصاري است که به بهشت داخل میشوند این گفتار نادرست یهود و نصاري آرزوي آنها است و هیچ دلیلی از عقل و
نقل بر صحت آن ندارند اي رسول گرامی ما، بآنان بگو اگر راست ، ص: 495
میگوئید دلیلتان را بیاورید و چون گفتارشان مستند بهیچ برهانی نیست لذا دعوي آنها باطل و فاسد است زیرا اختیار بهشت در
دست خدا است و کسی با آرزو داخل بهشت نمیشود.
از این آیه استنباط میشود:
صفحه 219 از 257
که پیروي بدون دلیل مورد قبول حق تعالی نیست و گر نه از یهودیان براي اثبات مدعاي خودشان برهان خواسته نمیشد.
من ادّعی شیئا بلا شاهد لا بدّ ان تبطل دعواه
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 495
در جنان گفتند داخل غیر هود کس نگردد یا نصاري هر که بود
یعنی آن گوید بما جنت رواست وین بخود راجع کند کز بهر ماست
این اباطیل است و کذب و آرزو نیست جنت بهر این یا بهر او
گو بیارید ار شما را حجتی است راست میگوئید قول از قوتیست
گو بر ایشان گر بدعوي صادقید چیست برهان که بجنت لا یقید
(111)
، ص: 496
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 496
قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ برهان- یعنی حجت، دلیل محکم چنانکه در آیه 174 سوره نساء میفرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ و جمعش براهین است و در علم منطق یکی از صناعات خمس است (برهان- خطابه، جدل،
شعر، مغالطه) و برهان بر سه قسم است.
1) برهان انّی یا استدلالی و آن پی بردن از وجود معلول بوجود علّت است. )
2) برهان لمّی یا تعلیلی و آن پی بردن از وجود علت بوجود معلول است. )
3) برهان خلف و آن اثبات موضوعی است بوسیله ضدّ آن چنانکه گفتهاند: )
تعرف الأشیاء باضدادها راغب میگوید: برهان محکمترین دلیلها است و خداوند متعال بحضرت موسی علیه السّلام دو برهان قطعی و
دو معجزه بزرگ عطا فرموده بود چنانکه در آیه 32 سوره قصص میفرماید:
فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ.
و در ضمن آیات قرآن در دو معنی بکار برده شده است: ، ص: 497
1) بمعنی حجت چنانکه در آیه 24 سوره انبیاء میفرماید: )
قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ یعنی حجّتکم ب أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَۀً أُخْري ( 2) بمعنی نشان چنانکه در آیه 32 سوره قصص میفرماید:
فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ یعنی آیتین من ربّک
، ص: 498
[سوره البقرة ( 2): آیه 112 ] .... ص : 498
اشاره
صفحه 220 از 257
( بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 112
ترجمه و شرح .... ص : 498
خداوند متعال در این آیه مبارکه مسأله نژادپرستی یهود و تعصبهاي نابجاي مسیحیان را درهم کوبیده و یک قاعده کلی اسلامی
را بجاي آن مطرح میکند و آن عبارت از بار شدن پاداش بر کردار تنها است بدون آنکه ملیّت و جنس و طایفه و فرد در نظر گرفته
شود لذا میفرماید:
اینطور نیست که بهشت در انحصار گروه بخصوص بوده باشد آري کسیکه در برابر خداوند از هر حیث تسلیم شده و نیکوکار باشد
و دستورات الهی را بدون شرك و ریاء انجام داده و موحد گردد براي چنین کسی ثواب و مزد و جزاي عمل در روز رستاخیز نزد
پروردگارش آماده است و از هر طایفهاي باشد داخل بهشت خواهد شد و نه ترس از عذاب الهی بر آنها است و نه هنگام مشاهده
مرگ غمین خواهند شد پس بهشت مخصوص موحدین نیکوکار است نه در انحصار یهود و نصاري و موضوع نژادپرستی یهود و
تعصبات نارواي مسیحیان امري است باطل ، ص: 499
و آرزوئی است بی برهان.
رو که در بند صفاتی، عاشق خویشی هنوز گر بر تو عزّ منبر خوشتر است از ذلّ دار
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 499
آري آنکو کرده خالص وجه خویش بهر حق او محسن است و پاك کیش
پس ورا اجري است از پروردگار که ز خوف و حزن دور است آشکار
وجه خالص همت مردانه راست پاك کردن از مفاسد دانه راست
، ص: 500
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 500
قوله تعالی بَلی مَنْ أَسْلَمَ سلم- بر وزن علم یعنی صلح و آشتی چنانکه در آیه 208 سوره بقره میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّۀً و از این ماده است:
سلم- بفتح سین و لام یعنی اطاعت و انقیاد چنانکه در آیه 87 سوره نحل میفرماید:
وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ یعنی آن روز بخدا تسلیم و منقاد میشوند و این کلمه چهار بار در ضمن آیات قرآن ذکر شده است.
سلم- بر وزن عقل یعنی مسالمت و صلح و سازش چنانکه در آیه 61 سوره انفال میفرماید:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ سلّم- بضم سین و تشدید لام یعنی نردبان و علت این تسمیه آن است که تو را بآنچه
میخواهی تسلیم میکند چنانکه در آیه 35 سوره انعام میفرماید:
وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُ هُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَۀٍ أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 2، ص: 501
صفحه 221 از 257
این کلمه دوبار در ضمن آیات قرآن آمده است ( 35 انعام و 38 طور).
تسلیم این کلمه در چند معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی سلام کردن چنانکه در آیه 56 سوره احزاب میفرماید: )
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً.
2) بمعنی سالم کردن و نگاه داشتن چنانکه در آیه 43 سوره انفال میفرماید: )
وَ لَوْ أَراکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ.
3) بمعنی دادن چیزي چنانکه در آیه 233 سوره بقره میفرماید: )
فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ.
4) بمعنی انقیاد و اطاعت چنانکه در آیه 65 سوره نساء میفرماید: )
ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً.
اسلام- یعنی انقیاد و تسلیم شدن چنانکه در آیه 83 سوره آل عمران میفرماید:
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
مسلم- یعنی اسلام آورنده، تسلیم شده چنانکه در آیه 101 سوره یوسف میفرماید:
تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ.
سلیم- یعنی بدون مرض و آفت چنانکه در آیه 84 سوره صافات میفرماید:
بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
، ص: 502
[سوره البقرة ( 2): آیه 113 ] .... ص : 502
اشاره
وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاري عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاري لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ
( مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ( 113
ترجمه و شرح .... ص : 502
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند همین یهود و نصاري که میگفتند غیر از ما کسی به بهشت داخل نخواهد شد، خود،
رو بروي یکدیگر میایستادند و هر گروه گروه دیگر را بگمراهی متهم میساختند در حالیکه هر دو گروه مدرکی همانند کتابهاي
الهی در اختیار دارند و میتوانند حقایق را از کتابهاي خودشان بدست بیاورند در پایان میفرماید روز که حقایق از زیر پرده اوهام
طلوع نماید و دامنهاي تاریک باطل بر چیده شود در آن روز حدود حق و باطل یکسره آشکار میگردد و خداوند در باره حق و
باطل داوري نهائی را انجام میدهد و آنان را محکوم میسازد که چرا از این همه دلائل و براهین روشن که در کتابهاي آسمانی آنها
آمده بود راه خطا را پیش گرفتند اینک میفرماید:
صفحه 222 از 257
دو گروه یهود و نصاري از روي عناد و لجاج و تعصّب بهمدیگر میگفتند یعنی ، ص: 503
احبار یهود گفتند نصاري و دینشان چیزي نیست و در پیشگاه خداوند متعال هیچ موقعیتی ندارند و از آئین حق چیزي در دست آنها
نیست و رهبانان نصاري گفتند یهودیان خودشان و دینشان چیزي نیست و از آئین حقی پیروي نمیکنند خداوند متعال میفرماید:
چگونه یهود و نصاري آئین یکدیگر را باطل میدانند در حالیکه آنها اهل علم بوده و کتاب آسمانی تورات و انجیل را میخوانند و
باید تعصّب و عناد را کنار گذاشته و آئین همدیگر را تصدیق نموده و بحقایق اعتراف نمایند و همچنین مشرکین و بت پرستان که
داراي کتاب آسمانی نیستند و حق را نمیدانند همانند سخن یهود و نصاري و هر یک از آنان دیگري را تکذیب نموده و دینش را
باطل دانستند پس خداوند متعال در روز رستاخیز در باره آنچه که در دنیا اختلاف کلمه داشتند قضاوت خواهد کرد و پس از
قضاوت ضلالت و فسق آنان روشن گشته و هر یک از آنان بکیفر اعمال خود خواهد رسید.
(113)
، ص: 504
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 504
مر یهودان بر نصاري دق زنند نیستشان چیزي دم از ناحق زنند
هم نصاري بر یهود آرند ردّ کز خدا دورند و گمراه از رمد
هر دو را هم بر کتاب است انتساب وین بود ظاهر ز یتلون الکتاب
همچنین گفتند آن بیدانشان مثل ایشان گفتهاي بدنشان
پس خدا ما بینشان باشد حکم در قیامت ز اختلاف بیش و کم
در قیام مهدي کامل شؤن رفع گردد اختلاف این قرون
اختلاف مشرکین و اهل کتاب کز ظهور وحدتند اندر حجاب
رفع از هر فرقه گردد مو بمو چون نماید وحدت ذاتیه رو
(113)
، ص: 505
شأن نزول .... ص : 505
ابن عباس در سبب نزول این آیه مبارکه چنین میگوید:
مسیحیان نجران پیش پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده بودند و عدهاي از احبار یهود نیز در خدمت آنحضرت بودند و با
یکدیگر بمنازعۀ و مشاجره پرداختند رافع ابن حرمله که یکی از یهودیان بود گفت شما چیزي نیستید و دین شما اساسی ندارد و
نبوت حضرت عیسی علیه السّلام و انجیل را انکار کرد و مردي از اهل نجران در جواب آن یهودي گفت شما چیزي نیستید و
بحضرت موسی و تورات او کافر شد در آن هنگام این آیه نازل شد و هر دو طایفه را بخاطر گفتار ناحقشان ملامت فرمود.
ابن ابی حاتم نیز در تفسیر خود این روایت را نقل کرده است ولی صافی و برهان این موضوع را با اندك اختلافی از قول امام حسن
مجتبی علیه السّلام ذکر نمودهاند.
صفحه 223 از 257
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 505
قوله تعالی فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ خلف- بر وزن قفل بمعنی مخالفت در وعده و وفا نکردن بآن است و فعل آن همه از باب افعال
بکار برده شده است چنانکه در آیه 22 سوره ابراهیم میفرماید: ، ص: 506
إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ و از این ماده است:
خلاف- بمعنی ناسازگاري و مخالفت چنانکه در آیه 76 سوره اسراء میفرماید:
وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلَّا قَلِیلًا یعنی آنگاه در مخالفت تو جز اندکی توقف نمیکند.
خالف- یعنی مانده و ترك شده و جمعش خالفون و خالفین است چنانکه در آیه 73 سوره توبه میفرماید:
فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفِینَ خالفۀ- زن در خانه مانده و جمعش خوالف است چنانکه در آیه 87 و 93 سوره توبه میفرماید:
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ اختلاف- یعنی ناسازگاري، نزاع، مجادله، ضد اتفاق چنانکه در آیه 37 سوره مریم میفرماید:
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ و اختلاف شب و روز پی در پی آمدن آن دو است چنانکه در آیه یونس میفرماید:
إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ
، ص: 507
[سوره البقرة ( 2): آیه 114 ] .... ص : 507
اشاره
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ
( وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ( 114
ترجمه و شرح .... ص : 507
خداوند متعال در این آیه شریفه حقیقت کلی را بیان نموده که شامل حوادث گذشته مانند خرابیهاي بیت المقدس و حوادث زمان
پیغمبر اکرم و نزول آیه مانند منع مشرکین در واقعه حدیبیّه و حوادث آینده مانند خرابیهاي صلیبیها و قرامطه از مساجد و همچنین
بی رونق شدن معابد و مساجد امروز که همه نتیجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبین بادیان است که معابد و مساجد را سنگري
براي انشاء و ابراز اختلافات و تأمین هواها و منافع خود ساختهاند میباشد تا حکم کلی در باره جلوگیري از یاد کردن نام خدا در
مساجد ذکر شده باشد خواه عمل تنها باز داشتن از ذکر خدا باشد خواه ویران کردن مسجد زیرا در هر دو حال نتیجه یکی است و
قرآن این عمل را ستمی بزرگ میداند و عاملان آن را ستمکارترین مردم معرفی میکند زیرا آنها با این عملشان شرك و الحاد و
فساد را توسعه میدهند ، ص: 508
در صورتی که شایسته مقام مساجد این است که با قلبی هراسناك از خوف خدا و مسؤلیت نسبت بمساجد بآن داخل شوند تا
دیگران را هم بخشوع و سجده وادارند زیرا همینکه اساس و پایگاه دین و ایمان سست و بیپایه گردید قدرتشان به ضعف و
عزتشان بذلت بر میگردد و بیش از زبونی در دنیا عذابهاي بزرگتري در آخرت دارند اینک میفرماید:
صفحه 224 از 257
کیست ستمکارتر از کسانی که مردم را از بردن نام خدا در مساجد او باز داشته و مردم را نگذارند که در مسجدها عبادت و بندگی
نمایند و در تعطیل و خرابی مساجد بکوشند و تعمیر آنها را بطاعت و عبادت خدا روا ندارند چنانکه جماعت قریش پیغمبر و یاران
او را از ورود بمسجد الحرام و عبادت کردن در آن ممانعت کردند و آنها با این علمشان در ویرانی مساجد کوشیدند زیرا آبادي
مساجد با عبادت و اطاعت خدا و در غیر اینصورت مخروبه است و براي آن سزاوار نیست پس از تسلط مسلمانان بآنها بآن مساجد
داخل شوند مگر با حال ترس و وحشت از عدل خدا و شمشیر مسلمانان و بایستی مسلمانان دست آنان را از این اماکن مقدسه کوتاه
سازند و کفار و مشرکین جرأت نداشته باشند تا بآن مساجد وارد گردند تا چه رسد که بتوانند مؤمنین را از ورود باماکن مقدسه باز
داشته و مانع عبادت آنان باشند و براي آنان در دنیا پس از پیروزي مسلمین و فتح مکه رسوائی و خواري و در روز رستاخیز شکنجه
بزرگی است.
، ص: 509
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 509
کیست ظالمتر از آن کز گمرهی از مساجد کرد منع وز ابلهی
تا در آنها ذکر نام حق شود باعث آرایش و رونق شود
هیچ ناکوشیده بر ترتیب آن مینماید سعی در تخریب آن
بهر ایشان نیست تا داخل شوند جز بخوفی کاندر آن شاغل شوند
بهر ایشان است خزي دنیوي هم عذاب دردناکی اخروي
آن مساجد قلبهاي ذاکر است و اندر آنها اسم اعظم حاضر است
سجده حق را مواضع شد قلوب ز اختصاص نام علام الغیوب
جز بقلب ساجد اندر واردات کی تجلی کرد ذات ذو صفات
ز اقتضاي اسم اعظم کوست خاص دارد آن بر قلب عارف اختصاص
(114)
، ص: 510
شأن نزول .... ص : 510
مفسرین در باره سبب نزول این آیه عقائد مختلفی بیان فرمودهاند:
1) تفسیر مجمع البیان از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: مراد از این آیه قریش بودند که )
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و یاران او را از ورود بمکه و مسجد الحرام مخالفت بعمل آورده بودند چنانکه بلخی و رمانی و
جبائی نیز همین موضوع را نقل کردهاند لکن طبري این موضوع را پذیرفته و گفته است مشرکین عرب در ویران کردن مسجد
الحرام کوشش نکردند اما بایشان جواب دادهاند که ویرانی مساجد و خراب کردن آنها با جلوگیري از نماز و عبادت در آنجا تحقق
پیدا میکند علاوه بر این در روایت نیز وارد شده است که مشرکین پس از هجرت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بمدینه طیبه
مساجدیکه پیروان پیغمبر اسلام در آن نماز میخواندند ویران کردند.
صفحه 225 از 257
2) تفسیر کشف الاسرار و روض الجنان و اسباب النزول مینویسند: )
این آیه در خصوص مرد رومی بناططوس بن اسیسیابوس نازل گشته که بجنگ با بنی اسرائیل آمد و بیت المقدس را خراب نموده و
آنجا را محل ریختن کثافات و مزبله قرار داد و سران آنان را بقتل رسانید و سایرین را اسیر نمود تا اینکه مسلمانان بآن جا دست
یافته و دوباره آنجا را آباد کردند.
3) برخی از مفسرین گفتهاند این آیه در باره مشرکین که از ورود مسلمانها بمساجد جلوگیري میکردند نازل شده است. )
عدهاي از مفسرین نیز معتقدند که اگر این آیه در باره مشرکین عرب ، ص: 511
نازل شده باشد ارتباطش با آیات قبلی که در باره نکوهش یهود و نصاري بود قطع میشود و اگر منظور اهل کتاب و بیت المقدس
باشد ارتباط کاملا برقرار خواهد بود.
باین عده از مفسرین جواب دادهاند که آیه قبلی مخصوص اهل کتاب نبوده بلکه از غیر اهل کتاب نیز سخن بمیان آمده است آنجا
که میفرماید:
کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ پس آیه اختصاص باهل کتاب ندارد.
4) ابن عباس و مجاهد سبب نزول این آیه را طور دیگر نقل کردهاند آنها میگویند رومیان بودند که با جنگ و ستیز بیت المقدس )
را گرفته و در ویران کردن آن کوشش کرده بودند تا اینکه در زمان عمر بن خطاب مسلمین بر آنان پیروز شدند و از آن ببعد
رومیان با ترس و وحشت به بیت المقدس وارد میشدند.
5) حسن بصري و قتاده معتقدند منظور آیه بخت النصر بوده که با یاري مسیحیان بیت المقدس را خراب کرده بود اما بعضی از )
مفسرین این قول را قبول نکردهاند زیرا آنها میگویند بخت النصر معروف حدود ششصد سال قبل از زمان حضرت عیسی علیه السّلام
زندگی میکرده چگونه او میتواند بعد از حضرت عیسی بیت المقدس را خراب کرده باشد.
، ص: 512
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 512
قوله تعالی وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِ دَ اللَّهِ ظلم- یعنی ستم، بیدادگري و اصل ظلم کم کردن حق است چنانکه در آیه 281 سوره
بقره میفرماید:
ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ و از این ماده است:
ظلوم- صیغه مبالغه یعنی بسیار ستمگر چنانکه در آیه 24 سوره ابراهیم میفرماید:
إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ظلّام- صیغه مبالغه یعنی بسیار ستمگر چنانکه در آیه 182 سوره آل عمران میفرماید:
وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ و پنج بار در قرآن بکار برده شده است.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی شرك چنانکه در آیه 82 سوره انعام میفرماید: )
الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ یعنی بشرك ( 2) بمعنی گناهی است که آلوده بشرك نباشد چنانکه در آیه 1 سوره طلاق
میفرماید:
وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ( 3) بمعنی کشتار بناحق چنانکه در آیه 33 سوره اسراء میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 2، ص: 513
صفحه 226 از 257
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً.
4) بمعنی گم کردن چنانکه در آیه 60 سوره مریم میفرماید: )
وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً.
یعنی مؤمنان نیکوکار بی کم و کاست از نعمات بهشت بهرهمند میشوند.
5) بمعنی ستم کردن بمردم چنانکه در آیه 42 سوره شوري میفرماید: )
الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ.
6) بمعنی زیان زدن چنانکه در آیه 57 سوره بقره میفرماید: )
وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.
7) بمعنی انکار آیات خدا چنانکه در آیه 9 سوره اعراف میفرماید: )
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ.
8) بمعنی دزدیدن چنانکه در آیه 39 سوره مائده میفرماید: )
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ.
پس هر کس که مرتکب دزدي شد و سپس توبه نمود و خود را اصلاح کرد از آن پس خدا او را خواهد بخشید.
9) بمعنی بیداد کردن به تن خویش چنانکه در آیه 35 سوره بقره میفرماید: )
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ یعنی لأنفسکما بخطیئتکما
، ص: 514
[سوره البقرة ( 2): آیه 115 ] .... ص : 514
اشاره
( وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ( 115
ترجمه و شرح .... ص : 514
عدهاي از مفسرین این آیه را مربوط به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میدانند که در بالاي شتر نماز خواندند.
برخی از مفسرین معتقدند که این آیه مربوط بعدهاي از جنگجویان مسلمانان میباشد که در شب تاریکی جهت قبله را نمیدانستند
بطرفی نماز خواندند که پس از بامداد معلوم شد که رو بقبله نماز نخواندهاند گروه دیگر نوشتهاند که این آیه مربوط بقضیه تغییر
قبله از مسجد اقصی بمسجد الحرام است ولی چون در نص قرآن هیچکدام از این خصوصیات ذکر نگردیده لذا آن را بصورت کلی
و مطلق در نظر میگیریم البته این صورت کلی مانع آن نیست که آیه بحادثه خاصی مربوط باشد ولی در عین حال همه حوادث را
شامل میگردد و دل شخص مؤمن را در هر جا هست و بهر سو که رو میکند با پروردگارش که آفریننده همه جا و همه سو است
پیوستگی میدهد و همه جا محل تابش و واتاب نور خداوند است و چون جهتی ندارد هر کس در هر جهتی که هست و روي دل
بهر چه جز او دارد از آن روي گرداند بدو روي آورده است لذا اگر از پایگاههاي توحید جلوگیري أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
صفحه 227 از 257
ج 2، ص: 515
کردند راه بندگی و عبادت بسته نمیشود و مسلمانان موقع عبادت بهر طرف رو کنند رو بخدا ایستادهاند اینک میفرماید:
اگر مشرکین شما را از دخول بمسجد الحرام و نماز خواندن در آن مانع شدند ضرري بشما ندارد هر جا هستید نماز خوانده و بخدا
پرستش کنید زیرا مشرق و مغرب عالم از آن خدا است و هیچ مکانی خالی از او نیست منتهی براي ایجاد وحدت قلبی وحدت قبله
مقرر گردیده تا مسلمین در موقع عبادت بآن جا توجه داشته باشند شما نیز در موقع عبادت هر جا هستید روي خود را بطرف قبله بر
گردانید خواه مکان عبادت مسجد الحرام باشد یا غیر آن فرق نمیکند زیرا مقصود توجه بخدا است و رحمت خدا محققا بهمه
مخلوقات شامل و بتمام مصالح و منافع آنان آگاه است و آنچه در هر جا و از هر کس سر میزند میداند زیرا او همه جا هست و
مکان خاصی ندارد.
وجودش بر همه موجود قاهر نشانش بر همه بیننده ظاهر
(115)
، ص: 516
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 515
گر تو را دل بر توجه راغب است مر خدا را مشرق است و مغرب است
مشرقش شد عالم نور و ظهور و ان بود جلب نصاري بر حضور
قبله ایشان که سوي خالق است بالحقیقه باطن آن مشرق است
مغربش کون صفات و ظلمت است و آن یقین جنب یهود از حکمت است
قبله ایشان بتحقیق و نشان ظاهر آن باشد ارادي عیان
از تولّوا اینما آن آگه است که بهر سو رو کند وجه اللّه است
قبلهاش نی ظاهر و نی باطن است بلکه ذات بیحدود از ممکن است
حدّ او نبود ظهور و نه بطون مطلق است از کیف و کم و چند و چون
چون توجه قطع گردد از جهات مینماید از جهاتت وجه ذات
وجهه قلب موحد با حق است کز جهتها ذات پاکش مطلق است
تا نپنداري که هر سو رو کنی از جهت نگذشته رو با او کنی
هر جهت هم گر چه آثار وي است پرتوي از نور رخسار وي است
لیک تا نگذشته ز آثار او وجه او بینی کجا ز انوار تو
آنکه در آثار بیند وجه ذات رفته بیرون از حدود و از جهات
ثم وجه اللّه یعنی وجه ذات که تجلی کرده بر کل صفات
مشرق او هست هستیها همه مغربش هم صورت اشیاء همه
این هیاکل پرده آن ظلمت است در پس آن آفتاب وحدت است
پس فنا شو تا در او باقی شوي مست و مخمور از رخ ساقی شوي
(115)
صفحه 228 از 257
، ص: 517
شأن نزول .... ص : 517
سبب نزول این آیه شریفه مورد اختلاف مفسرین میباشد.
ابن عباس میگوید چون یهود منکر تحویل قبله از بیت المقدس بطرف کعبه شده بود خداوند متعال با نزول این آیه شریفه روشن
فرمودند که قبله مربوط بجهت خاصی نیست چنانکه مشبّهه معتقدند بلکه نماز گذاران بهر جا رو کنند خدا همانجا است.
جبائی نیز این قول را پذیرفته و اضافه کرده که خدا در جهت خاصی نیست چنانکه مجسمه تصور کردهاند.
ابن زید و قتاده معتقدند که مسلمین پیش از تعیین قبله بهر طرف که مایل بودند میایستادند و خود پیغمبر سمت بیت المقدس را
اختیار کرده بود ولی میتوانست بهر طرف که بخواهد نماز بخواند سپس این آیه با آیه فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ منسوخ
گردید و مسجد الحرام قبله مسلمین تعیین شد.
در تفسیر علی بن ابراهیم از امام موسی کاظم علیه السّلام روایت شده که این آیه در خصوص نمازهاي مستحبی در موقع مسافرت
نازل گردیده و شخص مسافر میتواند بهر طرفی که راحله و کاروان براه افتاده بهمان طرف نماز بخواند ولی نمازهاي واجبی در سفر
و حضر طبق آیه وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ بایستی بطرف مسجد الحرام و رو بکعبه خواند شود و در تأیید این قول
روایاتی نیز از ائمه اطهار علیهم السّلام نقل گردیده است.
در تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند:
این آیه در موقع مسافرت پیغمبر اکرم به خیبر که بهر سو که راحله میرفت نماز میخوانده و همچنین در موقع مراجعت از مکه در
حالیکه کعبه پشت سر آن ، ص: 518
حضرت قرار گرفته بود مشغول نماز گردیدند نازل شده است و این قول را تفسیر علی بن ابراهیم نیز نقل کردهاند.
تفسیر جامع البیان از عامه و روض الجنان از خاصه هر دو از قتاده نقل کردهاند که وقتی نجاشی پادشاه حبشه وفات کرد جبرئیل خبر
مرگ او را باطلاع پیغمبر اکرم رسانید و گفت خداوند میفرماید:
باید بر او نماز بگذارید مسلمین گفتند ما چگونه بر او نماز بخوانیم در صورتی که او خودش به بیت المقدس نماز میخوانده است
سپس این آیه نازل شد.
تفسیر طبري از ابن عباس روایت کرده که وقتی رسول خدا بمدینه منوره هجرت فرمودند چند ماه بسوي بیت المقدس نماز
میخواندند و این عمل پیغمبر اکرم موجب خوشحالی یهودیان گردیده بود اما پیغمبر مایل بود که بسمت قبله ابراهیم نماز بخواند و
اغلب نیز این موضوع را از خدا درخواست مینمود تا اینکه آیه فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ نازل شد پس از نزول این آیه یهودیان به تردید
افتادند و گفتند چه چیز موجب شد که قبله از بیت المقدس بسوي کعبه تغییر یافت لذا این آیه نازل شد.
بنابر روایت عبد اللّه بن عمر این آیه در مورد مسافرین است که بر راحله خود نماز نافله میخوانند و کافی است که آنها فقط تکبیرة
الاحرام را رو بقبله بگویند و بقیه نماز را رو بهر سمت که بخوانند کفایت میکند و اگر قبله را نشناسد بهر طرف توجه کند کافی
است.
بعضی از مفسرین گفتهاند این آیه در باره گروهی نازل گردیده که در تاریکی شب بنماز ایستاده بودند و سمت قبله بر آنها معلوم
نبود وقتی صبح شد فهمیدند که نمازشان بطرف قبله نبوده است و تفسیر مجمع البیان نیز این موضوع را از جابر و عبد اللّه بن عاص
نیز از پدرش نقل کرده است.
صفحه 229 از 257
، ص: 519
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 519
قوله تعالی وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ شرق بفتح شین و راء و همچنین شروق یعنی روشن شدن و اشراق یعنی روشن شدن چنانکه در
آیه 69 سوره زمر میفرماید:
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها و از این ماده است:
مشرق- اسم مکان یعنی محل طلوع چنانکه در آیه 258 سوره بقره میفرماید:
فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ شرقی یعنی چیزیکه منسوب بشرق است (ناحیه شرقی، طرف شرقی) چنانکه
در آیه 35 سوره نور میفرماید:
شَجَرَةٍ مُبارَکَۀٍ زَیْتُونَۀٍ لا شَرْقِیَّۀٍ وَ لا غَرْبِیَّۀٍ اشراق- یعنی روشن شدن، صبحگاهان چنانکه در آیه 18 سوره ص میفرماید:
یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ مشرق- اسم فاعل کسی است که بوقت طلوع آفتاب وارد شود چنانکه در آیه 73 سوره حجر میفرماید:
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَۀُ مُشْرِقِینَ ، ص: 520
یعنی آنها را صیحه فرا گرفت در حالیکه وارد صبح و طلوع خورشید میشدند.
مشرقین- یعنی مشرق زمستان و تابستان چنانکه در آیه 17 سوره رحمن میفرماید:
رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ بنظر بعضی از نویسندگان مراد از مشرقین و مغربین شاید مشرق و مغرب آفتاب و ماه و یا مراد مشرق
باشد و مغرب جن و انس است که در سوره رحمن پیوسته هر دو را مخاطب قرار میدهد.
مشارق- یعنی مشرق روزهاي سال که از آفتاب هر روز از یکی طلوع و در یکی غروب میکند چنانکه در آیه 40 سوره معارج
میفرماید:
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ صاحب قاموس قرآن در ذیل این آیه مینویسد هر جاي زمین مشرق و مغرب است زیرا زمین در
اثر حرکت وضعی، شب و روز پیوسته در اطراف آن میگردد مثلا ممالک ژاپون، کره، چین، کشمیر، افغانستان ایران عراق،
عربستان، سودان اگر از ژاپون حساب شود هر یک در غرب دیگري و اگر از سودان حساب شود هر یک در شرق دیگري قرار
گرفتهاند پس هر یک نسبت بما قبل مغرب و نسبت بما بعد مشرقند بدین ترتیب تمام سطح زمین هم مشرق و هم مغرباند و میتوان
آن را مشارق و مغارب فصول دانست و میشود گفت: منظور مشارق و مغارب تمام ستارگان است.
، ص: 521
توضیحات .... ص : 521
1) قوله تعالی وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ بعضی از مفسرین معتقدند که این آیه بوسیله آیه: قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ )
الْآخِرِ نسخ شده است.
تفسیر تبیان از ابن عباس نقل کرده که این آیه با آیه: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ نسخ گردیده است.
از قتاده نقل شده که این آیه با آیه: قاتلوا المشرکین الّذین لا یؤمنون!؟
منسوخ شده است.
امام فخر هم دو قول نقل کرده یکی در مورد نسخ آیه و دیگري در مورد احکام آن لکن بعقیده برخی از مفسرین این آیه از آیات
صفحه 230 از 257
منسوخه نیست زیرا بطوریکه امام فخر گفته میتوان فاعفوا و اصفحوا را بدعا و نصیحت تفسیر نمود در اینصورت آیه منسوخ نخواهد
بود بخصوص با در نظر گرفتن اینکه نسخ خلاف اصل است و حتی الامکان باید از آن احتراز کرد و ضمنا صاحب تفسیر بیضاوي
آیه را محکم دانسته و میگوید امر فاعفوا غیر مطلق است.
2) قوله تعالی حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ برخی از مفسرین معتقدند قید من انفسهم در این آیه مبارکه بخاطر این است که یهود نسبت )
معاصی را بخدا میدادند و خداوند در مقام تکذیب نظر آنان فرمودند که: این حسد منسوب و مستند بخود آنها است و در وجود
آنها ریشه دوانده است بدینمعنی این حسد و عناد و رذائل نفسانی در قلوب یهود مکنون بوده و منشاء أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 522
خارجی ندارد بلکه منبعث از اصل نفوس ایشان است از اینجا است که اکثر مفسرین جار و مجرور را متعلق بحسد میدانند نه به یودّ.
کشف الاسرار میگوید: بدخواهی دیگران تا در دل است حسد است و چون بعمل و زبان آمد بغی است.
3) قوله تعالی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ پس از آنکه خداوند متعال مؤمنین را بعفو و اغماض از حسودان یهود و عدم تعرّض )
بآنان دستور داد بخاطر تحمل مشکلات وارده از سوي حاسدین و استمداد از نیروي معنوي عبادات آنها را بانجام فرائض مذهبی امر
فرموده و براي نمونه دو فریضه نماز و زکوة را ذکر و فرائض و وظائف دیگر را بنحو عموم در ضمن کلمه من خیر بیان میفرمایند
زیرا با انجام نماز ارتباط و همبستگی محکمی بین آنها و خداوند متعال بوجود آمده و با اداء زکوة همبستگی اجتماعی حاصل
خواهد شد و این هر دو براي پیروزي بر دشمنان و حسودان یهود تأثیر بسزائی خواهد داشت.
عبده در تفسیر خود راجع به این موضوع چنین میگوید: در هر جاي از قرآن که امر بنماز و زکوة شده است جهت خاصی وجود
داشته و در اینجا هم بخاطر تقویت دل و جان مسلمانان بوده است زیرا انجام نماز و اداء زکوة در پیشبرد جسم و جان اجتماعات و
پیروزي بر دشمنان تأثیر بسزائی خواهد داشت زیرا که نماز یکی از بزرگترین فرائض اسلامی و عالیترین مکتب تربیتی اسلام است
نماز بنماز خوان نیروي فوق العاده میبخشد که مانند سد محکم در مقابل گناه و پیش- آمدهاي ناگوار مقاومت و ایستادگی میکند
چنانکه میفرماید:
إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ ، ص: 523
منظور از نماز رفع تیرگیهاي درونی از صفحه دل و نورانی شدن آن بانوار ملکوت و آمادگی جان انسان براي پذیرفتن تجلیّات الهی
است خیلی از نماز خوانها نمیدانند نماز یعنی چه و براي چه نماز میخوانند و نماز با روح و جان آنان چه میکند لذا نماز در روح
نماز خوانی فرمودند: љ و جسم آنها اثر نمیگذارد بنابراین پیغمبر در با
نقر کنقر الغراب بسیاري از ماها پس از پنجاه سال نماز خواندن حتی نیروي خودداري از کوچکترین گناه را نداریم زیرا نماز
نخواندهائیم بلکه آنچه که بجا آوردهایم صورتی بوده است از نماز نه حقیقت آن خوف و رجاء یکی از چیزهائی است که نماز
گذار همیشه باید آن را داشته باشد تا بتواند بوسیله آن بمقام نماز گذاران و عبودیت برسد زیرا بوسیله خوف میتواند بر نفس
سرکش و مایل به هوسهاي نفسانی غالب آمده و آن را تحت مراقبت و اطاعت خود در آورد و امید نیز تحمل بر زحمات و مشقات
عبادات را بر او آسان میکند.
راوي میگوید بامام جعفر صادق علیه السّلام عرض کردم لقمان به پسرش چه چیزها را سفارش کرده بود حضرت فرمودند مطالب
شگفت انگیزي در وصیت او بوده و از همه شگفت انگیزتر این بود که گفت پسرم اگر اعمال نیکوي جن و انس را بجا بیاوري باز
از خدا بترس که ترا عذاب کند و گناهان جن و انس را هم مرتکب شده باشی از رحمت خدا مأیوس مباش.
شخص نماز گذار وقتی بنماز میایستد باید همچنان امیدوار برحمت خداوند متعال بوده باشد گویا همه نویدهاي رحمت الهی از
براي وي مهیا و و آماده شده است و چنان از خشم و غضب الهی بیم داشته باشد مثل اینکه تمام وعیدهاي حق تعالی سر رسیده و
صفحه 231 از 257
همگی بر سر او خواهد ریخت. ، ص: 524
و صلّ
بالخشوع و التخضّع و کن اذا صلّیت کالمودّع
و قم قیام الماثل الذّلیل ما بین ایدي الملک الجلیل
و اعلم اذا ما قلت ما تقول و من تناجی و من المسئول
کاینجا تن ضعیف و دل خسته میخرند بازار خود فروش از آن سوي دیگر است
خداوند بحضرت موسی علیه السّلام وحی فرمود: من نماز کسی را قبول میکنم که در مقابل عظمت من فروتن بوده و بر مخلوقات
من بزرگی نفروشد و همواره دلش از من ترسیده و روزش را بیاد من بپایان برساند و خویش را بخاطر من از شهوات نفسانی باز
دارد.
شنیدم که روزي سحرگاه عید ز گرمابه آمد برون بایزید
یکی طشت خاکسترش بی خبر فرو ریختند از سرائی بسر
همی گفت ژولیده دستار و موي کف دست شکرانه مالان بروي
که اي نفس من در خور آتشم ز خاکستري روي درهم کشم
بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینی از خویشتن بین مخواه
4) در ذیل آیه وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ بعضی از مفسرین نوشتهاند تخصیص بعمل خیر شاید براي تشویق مؤمنین بعمل خیر )
بوده باشد و گر نه اعمالیکه انسان پیش از خود میفرستد خیر باشد یا شر در دیوان کرام الکاتبین ثبت و ضبط گردیده و انسان به
نتیجه آن خواهد رسید بلکه خود اعمال در قیامت بروز و ظهور خواهد کرد چنانکه ظاهر آیه نیز بر آن دلالت دارد زیرا تمام
دانشمندان ، ص: 525
متفقا اعتقاد دارند بر اینکه تا میتوان کلام را بظاهر خود گذاشته و از تأویل و تقدیر در آن خودداري باید کرد چنانکه بعضی از
مفسرین گفتهاند که منظور از رسیدن بعمل رسیدن بپاداش آن است.
5) قوله تعالی بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ ظاهرا مراد از تسلیم وجه بخدا ایمان بخدا است و از احسان عمل صالح است لذا معنی آیه )
مورد بحث مطابق با آیه الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ است و همینطور است معنی آیه وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ
مُحْسِنٌ و آیه وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی اسلام همان تسلیم است لکن داراي مراتب و
درجات مختلفی است مرتبه اول اسلامی است که بگفتن شهادتین تحقق میپذیرد مرتبه دوم اسلام تسلیمی است که پس از ایمان
یعنی اقرار بزبان و تصدیق به جنان و عمل بارکان تحقق میپذیرد و مرتبه سوم اسلام که از بالاترین تسلیم بشمار میآید مرتبه
خلوص است و آن در صورتی است که انسان پس از مجاهده با جنود و هم و غضب و شهوت بر قواي طبیعی مسلط گشته و خود را
در محل امن و امان که جایگاه متقین است ساکن گردانیده است.
6) قوله تعالی کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ مفسرین در تفسیر این آیه اختلاف نظر دارند. )
سدي و مقاتل معتقدند منظور از الّذین لا یعلمون مشرکین عربند که به پیغمبر اکرم و یارانش همان گفتار یهود و نصاري را گفتند.
، ص: 526
بعضی گفتنداند: منظور آباء و اجداد یهودیان و نصرانیانند که دین همدیگر را باطل میدانستند.
و برخی از مفسرین هم میگویند: منظور نادانهاي امتهاي پیش از یهود و نصاري و قبل از تورات و انجیل است مانند قوم نوح و عاد و
ثمود که آنها نیز به پیغمبران خود گفتند که شما چیزي نیستید لکن بعضی از مفسرین نوشتهاند که مراد جهال هر قومی است و
صفحه 232 از 257
اختصاص بیک قوم ندارد.
7) قوله تعالی وَ سَعی فِی خَرابِها منظور از تخریب مساجد تنها این معنی نیست که مثلا با وسائلی ساختمان مساجد را خراب کنند )
مانند مساجدیکه جزو خیابان کردند و یا تبدیل بخانه و مغازه نمودند بلکه هر کاري که مساجد را از رونق بیندازد و یا هر عملی که
موجب جلوگیري از نماز و عبادت در مساجد گردد تخریب مسجد حساب شده و عاملینش مشمول این آیه مبارکه خواهد شد.
بنابراین کسانیکه مردم را بهر وسیله از یاد خدا غافل نموده و از رفتن بمساجد باز دارند طبق این آیه شریفه ستمکارترین مردم
خواهد بود ضمنا چون کلمه مساجد جمع و مضاف بمعرفۀ است و افاده عموم میکند لذا حکم این آیه در تمام قرون و اعصار ثابت
و بیان یک حکم کلی و عمومی است زیرا مورد، مخصص حکم نمیشود.
تفسیر کاشفی مینویسد: علت جمع آوردن مسجد یا بجهت تعظیم است یا بجهت اینکه هر محل از آن که سجده میکنند مسجدي
است البته این در صورتی است که مراد از مسجد بیت المقدس یا مسجد الحرام باشد. ، ص: 527
8) قوله تعالی وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد: مراد از این آیه مبارکه توسعه در موقع قبله )
است از لحاظ جهت نه از لحاظ مکان مؤید این موضوع جمله و للّه المشرق و المغرب است یعنی مقصود این است که قبله در هر
صورت کعبه است و توسعه آن از نظر مواجهه است نه از نظر قبله.
ابو الفتوح رازي چنین مینویسد: مسلمانی بدیري رسید و از راهب، محل نماز را سؤال کرد راهب گفت: دل پاك کن و هر جا که
خواهی نماز را ادا کن.
مرحوم شیخ بهائی هم در این باره گفته است.
اینما تولوا را گر تو خواندهاي زاهد چون در حرم بستند سجده بر کلیسا کن
روح البیان مینویسد: این آیه نوید است و بیم بدینمعنی که خداوند متعال در همه جا حاضر و ناظر است و آنچه خوب یابد انجام
میدهید مزد آن را بشما خواهد داد.
میان کعبه و بتخانه هیچ فرقی نیست بهر طرف که نظر میکنی برابر اوست
در بعضی از آیات مشرق و مغرب بتمام روي زمین اطلاق گردیده است چنانکه در آیه 137 سوره اعراف میفرماید:
وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْ عَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا زیرا منظور از شرق و غرب در این آیه سراسر روي زمین است که
روزي خداوند متعال آن را در اختیار ضعفاي روي زمین قرار خواهد داد.
و اما اینکه این آیه نسخ شده است یا نه اکثر مفسرین از ابن عباس و قتاده ، ص: 528
و سدي و دیگران نقل کردهاند که این آیه با آیه:
فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ نسخ شده است و وجه نسخ را هم اینگونه بیان کردهاند که ابتداء مسلمانها در حال نماز مخیر
بودند بهر طرفی که خواهند توجه کنند و خود پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله جهت بیت المقدس را اختیار کرده بود و پس از
تعیین کعبه بعنوان قبله مسلمین، این آیه منسوخ گردید لکن عده زیادي از مفسرین معتقدند که این آیه نسخ نشده زیرا اولا آیه:
وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَۀَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ صریح است در اینکه توجه به بیت المقدس باختیار
پیغمبر اکرم نبوده بلکه بدستور خداوند و روي مصالحی است که انجام شده و ثانیا در صورتی میتوان ادعاي نسخ نمود که دو امر
ذیل ثابت شده باشد.
1) آیه در خصوص نماز واجبی ثابت شده باشد در صورتی که اخبار زیادي از ائمه اطهار علیهم السّلام وارد گردیده که این آیه )
در مورد نماز نافله مسافر و نماز متحیر و دعا نازل گردید.
2) این آیه پیش از آیهاي که توجه بکعبه را واجب دانسته نازل شده باشد در صورتی که این امر ثابت نیست بلکه این آیه توطئه )
صفحه 233 از 257
براي نسخ امر قبله بوده و دلالت دارد به این که همه جهات متعلق بخدا است و جهتی بر جهت دیگر اختصاص ندارد پس بهر طرف
که انسان در نماز و دعا توجه کند مانند این است که بخدا توجه کرده است و شاید نظر ابن عباس و سایر صحابه از اینکه گفتهاند
این آیه منسوخ است تقیید بوده نه معنی اصطلاح نسخ.
عدهاي از فقهاء با استناد باین آیه مسائلی را عنوان کردهاند از آن جمله است: ، ص: 529
1) اگر کسی با گمان خود بسوئی نماز بخواند و بعد معلوم شود که روي او ما بین مشرق و مغرب بوده نماز او درست است )
همچنین اگر بمشرق یا مغرب نماز بخواند و بعد از گذشتن وقت معلوم شود که از قبله منحرف بوده باز نمازش صحیح است.
2) کسیکه قبله را نشناسد و نشانه درستی هم ندارد تا جهات را از هم بشناسد و بچهار طرف نماز بخواند نماز او درست است. )
3) شخص، در حال ترس بهر جهت نماز بخواند نمازش صحیح است. )
4) کسیکه در حال ضرورت در جهت غیر قبله راه میرود و بهمان جهت نماز بخواند در تنگی وقت نمازش درست است. )
5) نماز مریضی که نمیتواند رو بقبله برگردد و کسی هم نیست که او را رو بقبله کند درست است. )
، ص: 530
روایات .... ص : 530
1) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ فرمودند: پدرم امام علی النقی علیه السّلام )
فرمود: خداوند در این آیه میفرماید: اي کفار قریش و یهود شما قصد کردهاید که از پیغمبرتان چیزیکه صلاح و فساد آن براي شما
معلوم نیست سؤال کنید همچنانکه بنی اسرائیل به موسی علیه السّلام گفتند ما بتو ایمان نمیآوریم تا اینکه خدا را بچشم خود
مشاهده نمائیم و در اثر این سؤالات نامعقول و بیفایده صاعقه آنها را هلاك نمود و هر کس ایمان بکفر تبدیل نماید و با مشاهده
معجزات به پیغمبر اسلام ایمان نیاورد گمراه میشود و کسیکه سؤالات بیمورد نماید ایمان ندارد و شخص با ایمان باید آنچه را که
خداوند بدست پیغمبرش ارسال میفرماید اکتفا نموده و عناد نکند و در غیر اینصورت از راه راست دور افتاده و راه جهنم را پیش
میگیرد.
2) تفسیر فخر رازي از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده که مضمونش این است پیغمبر فرمودند: شش دسته از مردم بدون )
اینکه بحساب آنان رسیدگی شود داخل جهنم میشوند.
1) فرماندهان بخاطر ستمکاري. )
2) اعراب بخاطر تعصّب. )
3) ارباب و ملاك براي تکبّر. )
4) تجّار براي خیانت. )
5) روستا براي جهل و نادانی. )
6) علماء بخاطر حسدشان. ، ص: 531 )
3) امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه مبارکه: وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ فرمودند: مراد از اهل کتاب یهود و نصاري هستند )
که میخواستند با القاء شبهات و از روي حسد و عنادي که نسبت بوجود مقدس پیغمبر اکرم و علی بن أبی طالب علیهما السّلام
داشتند پس از مشاهده آنهمه معجزات و کرامات مؤمنین و مسلمین را از ایمان منحرف نموده و بکفر بر گردانند خداوند متعال در
این آیه برسول خود میفرماید از ظلم و ستمی که بشما از طرف یهود وارد میشود عفو و اغماض کنید تا فرمان الهی راجع بجنگ یا
صلح و اخذ جزیه صادر گردد البته خداوند بهمه چیز قادر است.
صفحه 234 از 257
4) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: فاصله میان کفر و ایمان بجز ترك نماز چیز دیگري نیست. )
5) حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: بین مسلمان شدن و کافر شدن فاصلهاي )
نیست مگر اینکه شخص نماز را عمدا ترك کرده در انجام آن سهل انگار باشد.
6) امام جعفر صادق علیه السّلام بمعاویۀ بن وهب فرمودند بالاترین چیز پس از معرفت و شناسائی حق تعالی نماز است. )
و نیز فرمودند: هر وقت در حال نماز باشی حتما با حالت خشوع باش و روي دل را به سوي نمازت بدار زیرا خداوند متعال در آیه 2
سوره مؤمنون میفرماید:
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.
7) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: اگر مردم از پرداخت زکوة خودداري کنند زمین نیز از برکاتش خودداري میکند. )
، ص: 532
8) امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند: علت اینکه خداوند متعال زکوة را در قرآن مقرون بصلاة قرار داده و فرموده است: )
أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ.
این است کسیکه نماز بخواند و زکوة ندهد اقامه نماز نکرده است و فرمودند: کسیکه زکوة مال خود را نپردازد روز قیامت بصورت
مار بزرگی بر او مسلّط شده و طوق گردن او میشود چنانکه خداوند متعال در آیه 180 سوره آل عمران میفرماید:
سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ.
پرسیدند حدّ نصاب زکوة چه مقدار است؟ حضرت فرمودند: در زکوة ظاهري از هر هزار درهم بیست و پنج درهم زکوة آن است
امّا در زکوة باطنی اگر برادر مسلمان تو بچیزي نیازمندتر از تو باشد باید بعنوان ایثار باو بپردازي.
9) از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام پرسیدند یکی از دوستان بی بضاعت ما اخذ زکوة شأن خود نمیداند اجازه میفرمائید آن )
را بدون اینکه اسم زکوة برده شود بر او بپردازیم، فرمودند: مانعی ندارد و زنهار آبروي مؤمن را نریزید.
10 ) در کتاب مصباح الشریعۀ از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل گردیده که آنحضرت فرمودند: هر جزئی از اجزاء بدن تو زکوة )
واجبی دارد که باید آن را بخداوند متعال ادا نمائی زکوة چشم آن است که بدنیا و پیش آمدهاي دنیا با نظر عبارت نگاه کرده و از
شهوات آن چشم بپوشی.
زکوة گوش آن است که با آن قرآن و علم و حکمت بشنوي. زکوة دست آن است که بوسیله آن نعمتهائیکه خداوند متعال بتو
عنایت فرموده بذل و ، ص: 533
بخشش نموده و آن را براي نوشتن کتب و احادیثیکه بنفع جامعه مسلمین باشد وادار نمائی.
زکوة با آن است که با آن در اموري که موجب اصلاح قلب و سلامت دین است قدم بردارد مانند صله رحم، جهاد در راه خدا،
زیارت نیکوکاران و غیره ( 1) پیغمبر اکرم فرمودند هر چیزي زکاتی دارد و زکوة بدن روزه گرفتن است.
11 ) امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: )
انا صلاة المؤمنین و صیامهم.
12 ) بصائر الدرجات از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل میکند که آنحضرت فرمودند: )
نحن الصلوة و نحن الزّکوة.
چنانکه در تفسیر آیه اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ فرمودند مراد از صبر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و از صلاة امیر المؤمنین است.
زیرا صلاة اگر مشتق از وصل باشد ائمۀ طاهرین علیهم السّلام کسانی هستند که در مقام قرب و وصال بجائی رسیدهاند که بر احدي
امکان پذیر نیست چنانکه امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند:
صفحه 235 از 257
لنا مع اللّه حالات هو فیها نحن و نحن فیها هو الّا انّه هو هو و نحن نحن در نتیجه این قرب و وصال است که اطاعت آنان اطاعت
حضرت حق و مخالفت آنان مخالفت اوست چنانکه در زیارت جامعه میفرماید:
من والاکم فقد والی اللّه و من عاداکم فقد عادي اللّه و من احبّکم ، ص: 534
فقد احبّ اللّه و من ابغضکم فقد ابغض اللّه و یا اینکه ائمه طاهرین علیهم السّلام وسیله رسیدن سالکین بقرب الهی هستند و کسی
نمیتواند بدون تمسک بولایت ائمه اطهار علیهم السّلام پاي بحرم قرب الهی بنهد چنانکه فرمودند: من اراد اللّه بدأ بکم و نیز
فرمودند:
بنا عرف اللّه و بنا عبد اللّه و لولانا ما عرف اللّه و همچنین در تفسیر آیه مبارکه وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها فرمودند نحن
الأسماء الحسنی و اگر صلوه مشتق از صله بمعنی عطیه باشد باز ائمه طاهرین علیهم السّلام عطایاي بزرگ خداوند متعال و فیض
بیپایان اوست زیرا همه جهان آفرینش از اشعه انوار ایشان بوجود آمده است چنانکه میفرماید:
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً که امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:
امّا النعمۀ الظاهرة فالنبیّ (ص) و ما جاء به من معرفۀ اللّه و امّا النعمۀ الباطنۀ فولایتنا اهل البیت و عقد مودّتنا و همچنین در تفسیر آیه
لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ فرمودند: مقصود از نعیم نعمت ولایت ما است.
و یا صلاة مشق از تصلیه است که بمعناي پیروزي و دنباله روي است و بنابراین ماده اشتقاق نیز انطباق صلاة بائمه طاهرین علیهم
السّلام واضح است زیرا آنها هستند که در متابعت حضرت حق بحدي رسیدهاند که در ملکوت عالم نامشان بدنبال نام حضرت حق
ثبت و ضبط گردیده است پس صلاة بهر معنا و از هر مبدء اشتقاق که باشد اولا و بالذات بر آن ذوات مقدسه اطلاق خواهد شد
چنانکه مدلول دهها روایات هم همین موضوع را تأیید میکند. ، ص: 535
13 ) شبی حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در منزل عایشه گوسفندي ذبح نمود و بفقراء مدینه قسمت کرد چون شب شد )
حضرت از عایشه پرسید از آن گوسفند چه مانده گفت هیچ نمانده مگر گردنش فرمود: بگو همه مانده مگر گردنش و گویا اشاره
بآیه شریفه ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ بوده است و نیز فرمود انسان وقتی میمیرد مردم میپرسند چقدر ثروت و سرمایه از او
باقی مانده است ولی ملائکه میپرسند چه ذخیرهاي براي خود جلو فرستاده است.
14 ) قوله تعالی وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري امیر المؤمنین علی علیه السّلام در تفسیر این آیه فرمودند: )
یهودیها میگفتند غیر از یهودي کسی داخل بهشت نخواهد شد و همچنین نصاري میگفتند بهشت مختص نصاري است و غیر از
یهود و نصاري بعضیها نیز میگفتند یزدان و اهریمن یا نور و ظلمت هر دو مدبر این عالم هستند و هر کس بر خلاف این عقیده
باشد گمراه است خداوند متعال در این آیه میفرماید اگر آرزوهاي شما صحیح است و راست میگوئید برهان اقامه کرده و اثبات
کنید.
15 ) قال امیر المؤمنین (ع) لا تتّک علی المنی فانّها بضائع النوکی یعنی بر آرزوي باطل تکیه نکنید که آن سرمایه احمقان است. )
16 ) قوله تعالی وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ تفسیر امام روایت نموده که امیر المؤمنین علیه السّلام شخص مؤمنی را ملاقات )
نمود که ترس از پروردگار در او تأثیر و او را فرسوده کرده بود فرمود تو را چه باك است عرضه داشت از پروردگار بسیار ترسان
هستم حضرت فرمود اي بنده خدا از اعمال خود بترس و از ارتکاب گناهان و ستم بمردمان بپرهیز و نیز آنچه که بر تو واجب نموده
بجاي آور و از مخالفت پروردگار خودداري نما و ، ص: 536
سپس ترس از او نداشته باش و از عقوبت او ایمن باش زیرا که او بر کسی ستم نمیکند و هرگز کسی را زیاده بر استحقاق او عقوبت
نمیکند بلی شایسته است که از سوء عاقبت بترسی و اگر بخواهی که خدا ترا از سوء عاقبت ایمن بدارد بیاد داشته باش آنچه از خیر
و صلاح بتو متوجه میگردد از فضل و توفیق او بوده که بتو عنایت فرموده و آنچه از کارهاي ناشایست از تو سر میزند بدان که
صفحه 236 از 257
پروردگار با تو مدارات نموده است.
16 ) قوله تعالی وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِ دَ اللَّهِ در تفسیر امام از حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام روایت کرده هنگامیکه )
خداوند متعال پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را در سرزمین مکه برسالت برانگیخت و پیغمبر اسلام آشکارا شروع بدعوت نمود
مشرکان و بتپرستان را بواسطه پرستش بغیر خدا سرزنش میفرمودند از این جهت بد رفتاري با پیغمبر اکرم را آغاز نموده و شروع
کردند بویرانی مساجد مسلمانها تا آنکه رسول خدا ناچار از مکه هجرت فرمودند ولی در موقع خروج از مکه شهر مکه را مورد
خطاب قرار داده و فرمودند که خدا میداند که من تو را دوست میدارم و اگر مشرکان مرا آزار و اذیت نمیکردند هیچ مکانی را
براي سکونت اختیار نمیکردم و بر تو ترجیح نمیدادم و بسیار از دوري تو نگرانم پروردگار متعال بایشان وحی فرمودند که مجددا
تو را باین شهر بر میگردانیم در موقعیکه بر مشرکین غالب و پیروز گردي چنانکه آیه شریفه میفرماید:
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلی مَعادٍ ( 17 ) مرحوم شیخ طوسی از محمّد بن الحصین نقل کرده که میگوید: بحضور امام
موسی کاظم علیه السّلام نامه نوشتم و پرسیدم اگر کسی در روز ابري در بیابانی که ، ص: 537
قبله در آن معلوم نیست نماز بخواند و پس از روشن شدن آفتاب معلوم شود بطرف قبله نماز نخوانده است آیا نمازش درست است
یا اعاده کند حضرت در جواب نوشتند اگر وقت نگذشته اعاده کند آیا نمیداند که خداوند فرموده:
فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ( 18 ) ابن بابویه بسند خود از حلبی روایت نموده گفت از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم اگر مردي
سواره باشد و بخواهد سجده نماز بجاي آورد چگونه متوجه قبله باشد حضرت فرمود سجده کند بهر طرف که مرکوبش میرود
پیغمبر اکرم نماز بجاي آورد در حالیکه سوار شتر شده بود و آن ناقه بطرف مدینه راه میرفت زیرا خداوند فرموده فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ
وَجْهُ اللَّهِ.
19 ) عیاشی بسند خود از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند این آیه در خصوص نماز نافله )
وارد شده است و این حدیث در کافی نیز از حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام روایت شده است.
20 ) در کتاب احتجاج از حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند مراد از وجه )
اللّه در آیه:
فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ائمه معصومین علیهم السّلام است و همچنین در مناقب ابن شهر آشوب از حضرت امام رضا علیه السّلام
روایت کرده که مراد از وجه اللّه در این آیه علی بن أبی طالب علیه السّلام است.
، ص: 538
تجزیه و ترکیب .... ص : 538
قوله تعالی أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی ام حرف منقطعه بمعنی بل اضراب ان تسألوا فعل مضارع مخاطب مؤول
بمصدر میشود و مفعول جمله است رسولکم- اضافه بضمیر خطاب شده- کما- کلمه تشبیه سئل فعل ماضی مجهول و من یتبدّل
الکفر بالإیمان- جمله شرطیه یتبدّل فعل مضارع مجزوم و مصدر آن تبدل است- الکفر- اسم مصدر و مفعول جمله- بالأیمان باء
حرف بدل ایمان اسم مصدر از ماده امن- فقد ضلّ سواء السبیل جمله جزائیه سواء بمدّ صفت بمعنی سوّي و شایسته و نیز اضافه
بموصوف شده السبیل صفت مشبهه-.
قوله تعالی وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ ودّ فعل ماضی و مصدر آن مودّت است لو بمعنی ان ناصبه ولی
عمل نصب ندارد یردّونکم فعل مضارع من بعد ظرف و مجرور ایمانکم مضاف الیه کفّارا بهیئت فاعل و جمع و حال براي ضمیر
مفعول است و جمله مفعول براي ود کثیر میباشد حسدا بدو فتحه اسم مصدر و منصوب و مفعول لاجله و متعلق بجمله یردونکم
صفحه 237 از 257
میباشد من عند انفسهم ظرف و مجرور و متعلق به حسدا- من بعد ما تبیّن لهم الحق- من بعد ظرف و مجرور ما ظرف زمان تبین فعل
ماضی و اسم مصدر آن تبین است الحق- صفت مشبهه و فاعل جمله الف لامش عهد و عبارت از دین اسلام أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 539
و رسالت پیغمبر اکرم میباشد فاعفوا و اصفحوا جمله تفریع و امر الزامی و مصدرش عفو میباشد و اصفحوا تأکید و امر الزامی و
مصدر آن صفح است حتی یأتی اللّه بامره باء در بامره تعدیه و امر بقرینه سیاق عبارت از فرمان بجنگ و ستیز با کفار میباشد- انّ
اللّه علی کلّ شیء قدیر جمله تعلیل است براي تشریع حکم کل اسم براي استغراق مدخول شیء صفت مشبهه بمعنی مشیء و جوده
قدیر- صفت مشبهه.
قوله تعالی وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ و أَقِیمُوا الصَّلاةَ جمله معطوف بکریمه فاعفوا و مصدرش اقامۀ است و
آتوا الزکوة معطوف و امر ایجابی و مصدر آن ایتاء است الزکاة اسم مصدر بمعنی نموّ و ما موصول و شرط تقدّموا فعل مضارع و
جمع و مجزوم و مصدرش تقدیم است لأنفسکم متعلق بجمله من خیر- من حرف بیان خیر صفت مشبهه و مفرد و نکره تجدوه عند
اللّه جمله جزائیه بصورت مضارع مجزوم و مصدر آن وجدان است عند اللّه ظرف و منصوب انّ اللّه بما تعملون بصیر جمله با
تأکیدي که دارد تعلیل است براي جمله متصله ما موصول تعملون فعل مضارع و خطاب و اسم مصدرش عمل است بصیر صفت
مشبهه از صفات کامله است.
قوله تعالی لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ آیه معطوف بجمله یَوَدُّ
الَّذِینَ کَفَرُوا است قالوا فعل ماضی جمع و ضمیرش راجع به یهود و نصاري است لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ جمله نافیه بنفی ابد الجنّۀ صفت
، ص: 540
مشبهه از ماده جن یجنّ بمعنی پنهان- إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً- جمله استثنائیه من موصول- و افراد ضمیر کان بلحاظ موصول است هودا
جمع هائد و بر مذکر و مؤنث گفته میشود و خبر کان و یا اینکه کلمه هود اسم مصدر و مبنی بر مبالغه باشد زید عدل او نصاري او
حرف تردید- تلک امانیّهم جمله مبنی بر توبیخ هر دو گروه است امانیّهم جمع امنیۀ بر وزن اعجوبۀ بمعنی آرزو و در اصل امنوبۀ
بوده براي تخفیف واو قلب بیاء شده است قل هاتوا برهانکم قل فعل امر هاتوا اسم فعل و جمع حاضر و در اصل آتوا بوده برهان
صفت مشبهه و جمعش براهین است ان کنتم صادقین جمله تعلیق بجمله هاتوا برهانکم و تصریح بلازم امر تعجیزي است.
قوله تعالی بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ بلی حرف و مفاد مدخول خود را اثبات مینماید و همواره در جواب استفهام انکاري
و یا مسبوق بجمله منفیه خواهد بود من اسم موصول و شرط و جمله اسلم فعل شرط و صله و مصدرش اسلام است وجهه صفت
مشبهه و مضاف للّه لام حرف تعلق و ذکر لفظ جلاله نیز مبنی بر تأکید است و هو محسن جمله اسمیه و حالیۀ و مصدر آن احسان
است فله اجره عند ربّه جمله جزائیه لام بمعنی استحقاق اجر- صفت مشبهه و افراد ضمیر بلحاظ کلمه من موصول است عند ربه-
ظرف و منصوب- و لا خوف علیهم- لا نافیه و مشبهه به لیس خوف اسم مصدر و لا هم یحزنون جمله معطوف.
قوله تعالی وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاري عَلی شَیْءٍ کلمه علی شیء در هر دو جمله در سیاق نفی واقع شده و هم یتلون الکتاب أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 541
جمله اسمیۀ و حال- کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم جمله مبنی بر توبیخ کذلک- مبتدا و جمله متصله خبر آن میباشد الذین
لا یعلمون- موصول و صله مثل قولهم صفت براي مفعول مطلق محذوف- فاللّه یحکم بینهم یوم القیامۀ یحکم فعل مضارع و اسم
مصدر آن حکم است بینهم- ظرف و منصوب یوم القیامۀ ظرف و منصوب- القیامۀ اسم مصدر- فیما کانوا فیه یختلفون متعلق بجمله
یحکم یختلفون فعل مضارع و خبر کان و مصدر آن اختلاف است.
قوله تعالی وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِ دَ اللَّهِ- من اسم موصول مبتداء و استفهام انکاري اظلم افعل تفضیل خبر و اسم مصدر آن ظلم
صفحه 238 از 257
است- ممّن منع موصول و صله و متعلق به کلمه اظلم- مساجد اللّه جمع مساجد و مضاف- ان یذکر فیها جمله تأویل بمصدر و بدل
از مساجد و مفعول جمله ممّن منع میباشد و سعی فی خرابها جمله معطوف بصورت ماضی و مصدر آن سعی و صله براي موصول
است فی خرابها- متعلق بجمله متصله- خراب- اسم مصدر اولئک ما کان لهم ان یدخلوها- اولئک اشاره بموصول و جمله نافیه- ان
یدخلوها جمله تأویل بمصدر و اسم کان میباشد الا خائفین جمله استثنائیه- خائفین جمع و منصوب و حال براي ضمیر مبتداء- لهم
فی الدّنیا خزي- جمله مبنی بر تهدید است- حرف لام بمعنی استحقاق لهم خبر مقدم فی الدنیا ظرف و متعلق بآن (خزي) بکسر اسم
مصدر و مبتداء مؤخر و جمله مبتداء و خبر و جمله خبر است براي اولئک و لهم فی الاخرة عذاب عظیم جمله مبنی بر تهدید است
یعنی نتیجه ظلم و هتک شعائر الهیه آن است که در نشئه رستاخیز دچار عقوبات ابدي خواهد بود.
قوله تعالی وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ- للّه لام بمعنی ملک بطور قیمومیت- المشرق اسم مکان و مفرد و مصدر آن شروق أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 542
است و المغرب- معطوف و اسم مکان و مفرد- فاینما تولوا فثم وجه اللّه جمله تفریع- اینما ظرف مکان مبنی بر فتح ما موصول و
داراي مفاد شرط است تولوا فعل مضارع جمع و مجزوم و فعل شرط میباشد و مصدر آن تولیۀ است فثم- بدو فتحه و شدّه میم مبنی
بر فتح- وجه صفت مشبهه- ان اللّه واسع علیم جمله تعلیل است واسع بهیئت فاعل از صفات کامله علیم نیز از صفات واجبه یعنی
آفریدگار احاطه بر موجودات امکانی و بر مصالح و مقتضیات آنها دارد.
، ص: